خاطرات

نوشتم خاطراتم را، در این برگ ِ فراموشی

نوشتم: خوب شد تنها، نرفتی سوی خاموشی

نوشتم: خاطره !برگرد، به دنیایی که مال توست

برو دنبال آن رویا، که هر دم در خیال توست

نوشتم: خاطره! تنها و تنهایی و تنهاتر

همه سرخطِ یک فصل اند، مبادا گردی عاشق تر

نوشتم : خاطره!خواب و خیالم را ببر با خود

برو تا آن دیار دور، نده حتی خبر از خود

نوشتم: خاطره! اینجا، تو را در خاک می بینند

اگر خوبی، اگر شادی، تو را غمناک می بینند

نوشتم: خاطره! با خود، ببر گرد سوالم را

که عمری در پی پاسخ، ربوده شوق و حالم را

نوشتم: خاطره! لبریز از دردم

نکن اصرار تا با تو، به دنیای تو برگردم

نوشتم: خاطره! تلخ ای و خود این را نمی دانی

برو، از تلخی ات خسته شده، اشکی و چشمانی

نوشتم: خاطره! اینجا، همه جا ردپای توست

در این لحظه، در آن لحظه، همه تلخی جای توست

صدای تنهایی

 

مثه رویــــا...مثه خوابـــی

مثـــــه آرمــــــش دریـــــــا

مثـــــــــــــــه آسمــــــون آبـــــــی

آرومـــــــــــــی وقتی کـــــــــــه خوابـــــی

مثــــــــــــه پروانــــــــــــــــه نــــــــــــــــــجیبی

تو یه رویـــــــــــــــــــــــای عـــــــــــــــــــــــــــــــجیبی

مثــــــه یاســـــــــــــای تو باغچـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه

مثــــــــــــــــــــــــــــه آیـــــــــــــــــــــــــنـــه تو تاغچـــــــــــــــــــــــه

مــــــــــثـــــــه چشمـــــــــــــــــــــه ی زلالـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

انگــــــــــاری خـــــــــــــــواب و خیالـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی.

بـــــــــــی تو من مــــونـــــــــــــدم و رویــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

خــــــــســـتـــــــه از تمــــــــــــــــــــــــــوم دنیــــــــــــــــــا

یــــــــــــه دل تنــــــــــــــــگ شکستـــــــــــــــــــــــه

دو تــــــــا چشــــــــــــم خیــــــس خستــــــــه

روزا تـــب دار شبــــــا بیـــــــــــــــــــــدار

یه تـــــــن خستـــــــه بیمـــــــــــار

مثــــه یه مــــرده ســـــر دار

از خـودم از همــه بیـــزار

لــه لـــه لحظه دیـــدار

بینمون دیوارو دیوار.

عـــــــشـــــــق

براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير . براي عشق وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن . براي عشق بمير ولی دل اون  رو نكش . براي عشق خودت باش ولي خوب باش

ســـــــخـــــــتـــــــه

 خيلي سخته که بغض داشته باشي ، اما نخواي کسي بفهمه ... خيلي سخته که
عزيزترين کست ازت بخواد فراموشش کني ... خيلي سخته که سالگرد آشنايي با عشقت
رو بدون حضور خودش جشن بگيري ... خيلي سخته که روز تولدت ، همه بهت تبريک بگن
، جز اوني که فکر مي کني به خاطرش زنده اي . خيلي سخته که غرورت رو به خاطر
يه نفر بشکني ، بعد بفهمي دوست نداره ... خيلي سخته که همه چيزت رو به خاطر
يه نفر از دست بدي ، اما اون بگه : نمي خوامت

یــــــــــــــــاد گرفـــــــــــــــــتــــــــــــم

                                                                        
                                                      همه چیز را یاد گرفته ام !

یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم

یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم

تو نگرانم نشو !!

همه چيز را یاد گرفته ام !

یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !

یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو !

یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...

و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !

تو نگرانم نشو !!

همه چيز را یاد گرفته ام !

یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....

یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!

یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !

یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ....

و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !

اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...

که چگونه.....!

برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...

و نمی خواهم که هيچ وقت یاد بگیرم ....

تو نگرانم نشو !!

فراموش کردنت" را هيچ وقت یاد نخواهم گرفت

بـــــــه چـــــه مـــــیـــــخـــــنـــــدی

به چه میخندی تو؟

به مفهوم غم انگیز جدایی؟

به چه چیز؟

به شکست دل من یا به پیروزی خویش؟

به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟

یا به افسونگر چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟

به چه میخندی تو؟

به دل ساده من میخندی که دگر تابه ابد نیز به فکر خود نیست؟

خنده دار است بخند ...

مـــــــــــــــرگـــــــــــــــــــ

 شده تا حالا آرزوی مرگ کرده باشی ؟

شده یه چیزی انقدر اذیتت کنه که فکر کنی فقط با مرگ آروم میشی

و حتی یه لحظه دلت آروم نباشه .شده حس کنی خدا هم فراموشت کرده

شده حس کنی یه موجود اضافه ای رو کره زمینی.

شده  دلت بخواد گریه کنی .شده دلت بخواد بری یه جایی که

چشمت به هیچ بشری نیفته . شده .... شده....

اگه اینطوری شدی حالا میتونی حالم و بفهمی ...

 

چـــــرا تـــــنـــــهـــــام گـــــذاشـــــتـــــی

امشب به ياد بودنت تا صبح با سازم مي خونم

برات هزار تا شعر ميگم تا بدوني دوست دارم

يادت مياد پشت سرم با چشم گريون داد زدی

روزها اشك من به قلب من تو سنگ زدی
 
نا مهربون اينجوريه رسمو روسمو عاشقی

ميگی هنوز دوسم داری من كه نديدم اين جوری

گفتي بيا تموم كنيم ترس از حسودا نكنيم

اگه بخوای باز می تونی بازم به چنگم بياری

تو رو قسم دادم به جون جفتمون

به تموم لحظه هاخاطراتمون

اما تو گفتی نميشه

اينجا بايد تموم بشه....

وقـــــت رفـــــتـــــن

وقتي که مي رفتيم با پاي پياده


گفتي فقط يادت باشه يه دوستيه ساده


هيچ حسي نباشه هيچ عشقي نباشه


يه روز خواستيم جدا بشيم بريم خيلي ساده


ساده ....

اين بارونه چشمام تمومي نداره


آخه دلم براي تو يه بيقراره قراره قراره



گفتي نمي خوامت عاشقت نميشم


گريه هاتم ديگه برام فايده نداره

ديدي که عاشقت کردم خودت گفتي که فکر نمي کردم


اينجوري عاشقت بشم


ولي ديدي که عاشقت کردم

اما من واسه تو ميمردم


دوسم نداشتي غصه مي خوردم
آخرش دل تو رو بردم


آخرش دل تو رو بردم

گفتي منو مي خواي چي کار تنها برو هر جا مي خواي برو

وقتي که مي رفتيم با پاي پياده


گفتي فقط يادت باشه يه دوستيه ساده، ساده، ساده


هيچ حسي نباشه هيچ عشقي نباشه


يه روز خواستيم جدا بشيم بريم خيلي ساده

واسه تو ميمردم غصتو مي خوردم


يواشکي عکستو با خودم مي بردم،مي بردم،مي بردم


تا صبح ميشستم کنار عکست


بيدار ميموندم غصتو مي خوردم



ديدي که عاشقت کردم خودت گفتي که فکر نمي کردم
اينجوري عاشقت بشم


ولي ديدي که عاشقت کردم



اما من واسه تو ميمردم


دوسم نداشتي غصه مي خوردم
آخرش دل تو رو بردم


آخرش دل تو رو بردم

و عـــــشـــــق...

 شبی در دفتر رویا کشیدم رد پایت را

کشیدم طرح زیبای غروب چشمهایت را

کنار هاله ی چشمت کشیدم عکس یک دریا

کشیدم روی امواجش حضور آشنایت را

و آن شب با دلی پر غم شدم آماج دلتنگی

زدم فریاد در ساحل ...دلم دارد هوایت را

تو می گفتی که با یادت شکستم بغض هایم را

و من باور نمی کردم هوای گریه هایت را

کنار طرح پاییزی ...کنار خلوتی مبهم

به خاطر می سپردم من تمام حرف هایت را

تو بودی و شب و باران..منو پاییز بی پایان

همان پائیز دلتنگی که میگیرد صدایت را

سحر شاید که باز آید به شهر آبی قلبم

به پایان می برد آن دم شب بی انتهایت را..

من اینجا منتظر هستم تو حتما باز میگردی

و من ترسیم خواهم کرد پرواز رهایت را

عـــــشـــــق

  تا حالا فكر كردي عشق يعني چي؟

عشق يعني اينكه يكي بهت بگه


از رنگ لباست خوشش مياد و تو هم از اون به بعد
هميشه همون رنگو بپوشي!


تا حالا دلتنگ كسي شدي؟
اصلا مي‌دوني دلتنگي چيه؟


اونم از بدترين نوعش؟


بزرگترين دلتنگي اينه كه بدوني اون كسي كه دوسش داري هيچ وقت مال

 تو نميشه...


اينكه بدوني يه روزي از كسي كه دوسش داري


بايد جدا شي حالا چه بخاي چه نخاي.


تا حالا فكر كردي خوشبختي يعني چي؟


خوشبختي يعني اينكه يكي يه گوشه‌ي دنيا باشه


كه دوست داشته باشه يكي باشه كه پناه


خستگي‌هات باشه


يكي باشه كه نگاهش وجودتو گرم كنه.


تا حالا فكر كردي آرامش يعني چي؟


آرامش يعني اينكه هميشه ته دلت مطمئن باشي


كه توي سينه‌ي كسي كه دوسش داري


يه خونه‌ي گرم داري


تا حالا فكر كردي زندگي يعني چي؟


زندگي يعني اينكه همه ي عمرت تلاش كني و جون بكني


براي بدست آوردن اون چيزي كه بهش ايمان داري


زندگي يعني اينكه خودتو دوست داشته باشي براي اينكه توي دلت عشق

 اون هست.


تا حالا فكر كردي هدف يعني چي؟


هدف يعني صبح كه از خواب پا ميشي بدوني اون روز


بايد چيكار كني، بدوني اون روز بايد از كدوم مسير رد شي تا يه تلفن كارتي

داشته باشه!


تال حالا فكر كردي انگيزه چيه؟


انگيزه اينه كه وقتي ميخاي بري سر قرار


صد بار بري جلوي آينه و لباستو چك كني!!!


تا حالا فكر كردي كه قسمت يعني چي؟


قسمت يعني اينكه بشيني دست روي دست بذاري و هر طرف باد اومد تو

 هم بري


قسمت يعني اينكه همه ي تنبلي ها و بي عرضه گي ها رو


بندازي گردن روزگار.


يعني بشيني مثل بد بخت ها به از دست دادن محبوبت راضي بشي.


به سرنوشت چي؟ به اون فكر كردي؟


سرنوشت ديگه اوني نيست كه از سرت نوشته


سرنوشت يعني اينكه يه روزجلوي چشات يار و تنها رفيقت تنهات بذاره


و بگه اين بازي روزگاره...


حالا به خودت فكر كن! خودتو تا حالا معني كردي؟


و انسان يعني هميشه


انتظار... انتظار... انتظار...

   

قـــــــــاب

  روي يك طاقچه ي سنگی، ميون دو قاب رنگی
 بودن من و تو با هم، داره تصوير قشنگی


عكس تو، تو قاب خاتم، در حصار خالي از غم
 حتي در مرگ تن من، نميگيره رنگ ماتم


عكس من برعكس تو عاشقترينه
 چون هنوزم عاشق تو نازنينه


الهي هر كي منو بي تو ببينه
 مثل من به خاك دلتنگي بشينه


قلب من عاشقترينه


فرق من با تو همينه
تو در اوج بي خيالي، فارغ از رنج و ملالی


 نميدوني قلب عاشق، داره با تو شور و حالی
نميده ناز نگاهت، به من خسته مجالي


 تا بشينم در كنارت، حتي در يه قاب خالی
قلب من عاشقترينه


فرق من با تو همينه
 

شـــــمـــــا

ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺘﻮن ﭼﻪ ﻗﺼﻪ ھﺎﺳﺖ ﻧﮕﺎھﺘﻮن ﭼﻪ آﺷﻨﺎﺳﺖ
اﮔﻪ ﺑﭙﺮﺳﯿﻦ از دﻟﻢ ﻣﯿﮕﻢ ﮔﺮﻓﺘﺎر ﺷﻤﺎﺳﺖ
ﻧﮕﺎھﺘﻮن ﭘﯿﺶ ﻣﻨﻪ ﺣﻮاﺳﺘﻮن ﺟﺎی دﯾﮕﻪ ﺳﺖ
ﺧﯿﺎﻟﺘﻮن اﯾﻨﺠﺎ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﭘﯿﺶ ﯾﻪ رﺳﻮای دﯾﮕﻪ ﺳﺖ
ﻧﻔﺲ ﻧﻔﺲ ﺗﻮ ﺳﯿﻨﻪ ام ﻋﻄﺮ ﻧﻔﺴﮫﺎی ﺷﻤﺎﺳﺖ
اﮔﺮﮐﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﺪوﻧﯿﻦ ﺧﻮﻧﻪ دل ﺟﺎی ﺷﻤﺎﺳﺖ
ﻣﯽ ﻣﯿﺮم از ﺣﺴﺎدت دﻟﯽ ﮐﻪ دﻟﺪار ﺷﻤﺎﺳﺖ
ﮐﺎش ﻣﯿﺪوﻧﺴﺘﻢ اون ﮐﯿﻪ ﮐﻪ اﯾﻦ روزا ﯾﺎر ﺷﻤﺎﺳﺖ
ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎل اون ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻮی روﯾﺎی ﺷﻤﺎﺳﺖ
ﺷﻤﺎ ﮔﻨﺎھﯽ ﻧﺪارﯾﻦ اﯾﻦ روزﮔﺎر ﺑﯽ وﻓﺎﺳﺖ
ﺗﻮ ﺧﻠﻮت ﺷﺒﻮﻧﻪ ام ﺧﺎﻟﯽ ﻓﻘﻂ ﺟﺎی ﺷﻤﺎﺳﺖ
ﺗﻮ ﺟﺎم ﻣﯽ ﺗﻤﻮم ﺷﺐ ﻧﻘﺶ دو ﭼﺸﻤﺎی ﺷﻤﺎﺳﺖ

زندگی یعنی چی؟

  اگه زندگی امیده , پس این همه ناامیدی چرا؟

اگه زندگی چراغه , پس این همه تاریکی چرا؟

اگه زندگی شادیه , پس این همه غم ها چرا؟

اگه زندگی بهاره , پس این همه خزان چرا؟

اگه زندگی جوابه , پس این همه سوال چرا؟

اگه زندگی  عشق ودوستیه, پس این همه بیوفایی چرا؟

به نظر شما زندگی یعنی چی .......                                                                      

دلـــــم گـــــرفـــــتـــــه

دلم گرفته آسمون نميتونم گريه کنم 



  شکنجه ميشم از خودم نميتونم شکوه کنم 



 انگاري کوه غصه ها رو سينه من امده 



آخ داره باورم ميشه خنده به ما نيومده


 
 دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم 


 تو روزگار بي کسي يه عمر که دربدرم


 
 حتي صداي نفسم ميگه که توي قفسم 



  من واسه آتيش زدن يه کوله بار شب بسم 



  دلم گرفته آسمون يکم منو حوصله کن


 
   نگو که از اين روزگار يه خورده کمتر گله کن 



   منو به بازي ميگيره عقربه هاي ساعتم 



  برگه تقويم ميکنه لحظه به لحظه لعنتم 



 آهاي زمين يه لحظه تو نفس نزن 


 نچرخ تا آروم بگيره يه آدم شکسته تن

خـــــاطـــــرات

  ورق زدم دفتر خاطـــــــــــــــراتـــــمو اسمتو دیدم بازم گریم گرفــــت

صفهاش خیس شدو این قلـــــــــب صبور اینجا بود که دیگه آروم نگرفت

مرهـــــــــــــــــــم زخمای کهنه و عمیق نمیدونم کی تورو ازم گرفت

اون همه آررزوها یادش بخیر عشقمون بهونه ی رسیدن گرفــــــــت

جای اشکام روی گونـــــــــــم سنگینه هنوز حرفات به قلبـــم میشینه

یاد چشمات رو قلبم آتیشه دلـــــــــم با این همه درد آروم نمیشــــــــه

یه نفر کنج اتاق کـــــــز میکنه اونی که هر شب بهــــــــــونتو گرفت

یه نگاه به دستهای خالــــی میکرد اما نه هیچ کسی جاتو نگرفـــــت

جای اشکام روی گونـــــــــــم سنگینه هنوز حرفات به قلبـــم میشینه

ترجمه متن آهنگ پارک جونگ مین(ss501)

فقط منم که اینقدر زیاد دلم واست تنگ میشه؟

یه همچین عکس کوچیکی رو

آیا فقط منم که نمیتونه کنار بذاره٬وای عشقم

عزیزم برگرد به سمتم٬عشق من

فقط من تنها بودم؟ ما... عشق

 

کجایی؟هنوز دنبالت می گردم

اگه امکان داشت زمان به عقب برگرده٬شاید اون وقت اینقدر عاشقت نمی شدم

 

توی خاطراتت جایی برای من نیست؟توی قلبت جایی ندارم؟

بازم فقط منم؟تو هیچ وقت دوستم نداشتی؟

 

فقط منم که اینقدر زیاد دلم واست تنگ میشه؟

این خاطرات کوتاه رو

آیا فقط منم که نمیتونه کنار بذاره٬وای عشقم

عزیزم برگرد به سمتم٬قلب من

فقط من تنها بودم؟ ما... عشق

 

فقط منم که دلتنگت میشم؟

تا نیمه های شب بیدار می مونم و بهت فکر می کنم

سعی می کنم ازت متنفر بشم٬ولی دوباره شوق داشتن تو میاد سراغم

 

آیا فقط منم که اینقدر اشک می ریزم و احساساتم جریحه دار میشه؟

وقتی این همه به عشقت نیاز دارم؟

فقط منم که امیدوارم دوباره برگردی؟وای عشقم

عزیزم برگرد به سمتم٬عشق من

ما میتونیم از نو شروع کنیم٬عشقمون رو

تو برمی گردی..مگه نه؟ تو ... من

خـــــیـــــلـــــی تـــــنـــــهـــــام

 یه روز بهم گفت: می‌خوام باهات دوست باشم؛ آخه می‌دونی؟! من اینجا خیلی تنهام


بهش لبخند زدم و گفتم : آره می‌دونم! فکر خوبیه!من هم خیلی تنهام


یه روز دیگه بهم گفت: می‌خوام تا ابد باهات بمونم؛ آخه می‌دونی؟! من اینجا خیلی تنهام


بهش لبخند زدم و گقتم: آره می‌دونم! فکر خوبیه! من هم خیلی تنهام


یه روز دیگه گفت: می ‌خوام برم یه جای دور، جایی که هیچ مزاحمی نباشه بعد که همه چیز روبراه شد تو هم بیا آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام


بهش لبخند زدم و گفتم : آره می‌دونم فکر خوبیه! من هم خیلی تنهام


یه روز تو نامه‌ش نوشت:من اینجا یه دوست پیدا کردم !اخه میدونی؟!من اینجا خیلی تنهام


براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم:آره می‌دونم فکر خوبیه! من هم خیلی تنهام


روز بعد نوشت: من این دوستمو خیلی دوسش دارم آخه می‌دونی؟! من اینجا خیلی تنهام


براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم : آره می‌دونم فکر خوبیه!من هم خیلی تنهام


یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت: من قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی کنم! آخه می‌دونی؟! من اینجا خیلی تنهام


براش یه لبخند کشیدم و زیرش نوشتم:آره می‌دونم! فکر خوبیه! من هم خیلی تنهام


حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خیلی خوشحالم


ولی چیزی که نمی دونه اینه که


من هنوزم
……..خیلی تنهام

دروغـــــه

این دوستی ها دروغه

این حرفای عاشقونه دروغه

هرکی میگه دوست دارم خیلی زیاد دروغه

هر کی میگه عاشقتم خیلی زیاد دروغه

یکی نازو خوشگله یکی زشت و بی وفا

من همون نازک دلم ولی تو سنگ دلت

وقتی رفتی از برم غم اومد و زد به دلم

برو دیگه شناختمت برو دیگه شناختمت

ریشه غمو توی دلم تو کاشتی

دیدی رفتیو تنهام گذاشتی

تو توی سینه دل نداشتی

بازم رفتی و تنهام گذاشتی

کجا رفتیو تنهام گذاشتی

یکی داره با دل میره یکی داره از سفر میاد

تو همون مسافری ولی من چشم انتظار

روز اول که دیدمت گفتی بهم دوستم داری

اما حالا که مینینمت میگی که دوستم نداری

دنیای این روزای من!!!!!!

دنیای این روزای من هم قد تنپوشم شده...

اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده!!!

دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده!!!

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم

آینده این خونه را با شمع روشن میکنم...

در حسرت فردای تو تقویمو پر می کنم

هر روز این تنهایی رافردا تصور میکنم!!!

هم سنگ این روزای من تنها شبم تاریک نیست

اینجا بجز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست...

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم

آینده این خونه را با شمع روشن میکنم

دنیای این روزای من هم قد تنپوشم شده...

اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده!!!

دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده...

دلم برای کسی تنگ است

دلم براي کسي تنگ است که دل تنگ است…


دلم براي کسي تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هديه مي دهد …


دلم براي کسي تنگ است ه با زيبايي کلا مش مرا در عشقش غرق مي کند…


دلم براي کسي تنگ است که تنم آغوشش را مي طلبد …


دلم براي کسي تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را مي طلبد…


دلم براي کسي تنگ است که سرم شانه هايش را آرزو دارد…


دلم براي کسي تنگ است که گوشهايم شنيدن صدايش را حسرت مي کشد …


دلم براي کسي تنگ است که چشمانم ، چشمانش را مي طلبد …


دلم براي کسي تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست…


دلم براي کسي تنگ است که اشکهايم را ديده…


دلم براي کسي تنگ است که تنهاييم را چشيده…


دلم براي کسي تنگ است که سرنوشتش همانند من است…


دلم براي کسي تنگ است که دلش همانند دل من است…


دلم براي کسي تنگ است که تنهاييش تنهايي من است…


دلم براي کسي تنگ است که مرهم زخمهاي کهنه است…


دلم براي کسي تنگ است که محرم اسرار است…


دلم براي کسي تنگ است که راهنماي زندگيست…


دلم براي کسي تنگ است که قلب من براي داشتنش عمرها صبر مي کند…


دلم براي کسي تنگ است که دوست نام اوست…


دلم براي کسي تنگ است که دوستيش بدون (( تا )) است…


دلم براي کسي تنگ است  که دل تنگ دل تنگي هايم است…

دلـــــم خـــــواســـــت

اگر دیوانگی کردم دلم خواست ز خود بیگانگی کردم دلم خواست

اگر که اعتماد چشم بسته به خصم خانگی کردم دلم خواست

اگر تا اوج خودسوزی پریدم نظر کرده به بال عشق بودم

اگر لب تشنه از دریا گذشتم به دنبال زلال عشق بودم

به غیر از من خود خوش باور من کسی منت نداره بر سر من

كسی حال مرا هرگز نفهمید دلیل گریه هایم را نپرسید

گناه عالمی را بردم از یاد گناهم را کسی بر من نبخشید

کسی بر حلقه این در نکوبید من و شب پرسه های تلخ تردید

در آن دریای بی پایان ظلمت صدای یار بیداری نپیچید

در آن تنهایی بی رحم و ممتد به دلداری کسی از در نیامد

من تنهای من تنها کسی بود که هر شب در اتاقم پرسه میزد

اگرچه از شما خانه خرابم دچار یاوه های بی جوابم

به خود اما به آنهایی که باید بدهکاری ندارم بی حسابم

پشیمان نیستم از آنچه بودم پشیمان نیستم از ماجرایم

همین هستم همین خواهم شدن نو اگر بار دگر دنیا بیایم

شـــــکـــــایـــــت

این روزا که شهر عشق خالی ترین شهر خداست
خنجر نامردمی حتی تو دست سایه هاست
وقتی که عاطفه رو می شه به آسونی خرید
معنی کلام عشق خالی تر از باد هواست

اما من که آخرین عاشق دنیام
ماهی مونده به خاکو اهل دریام
از همه دنیا برام یه چشمه مونده
چشمه ای به قیمت همه نفس هام

از همینه که همه عمرمو مدیون تو ام
تویی یه عزیز تر از عمر دوباره ای برام
بی نیازی به تن قلندرم تنها لباسه
اما دستام به ضریح تو دخیل التماسه

خسته و زخمی دست آدمکهای بدم
پشت پا به رسم بی بنیاد این دنیا زدم
من برای گم شدن از خود و غرق تو شدن
راه دور عشقمو پیمودم اینجا اومدم

دست خودم نيست

اگر مي بيني عاشق تو هستم ، ديوانه تو هستم ، و تمام فکر و زندگي من تو شده اي به خدا بدان که اين دست خودم نيست!

اگر ميبيني
چشمانم در بيشتر لحظه ها خيس است و دستانم سرد است و اگر ميبيني همه لحظه
هاي دور از تو بودن اينهمه سخت و پر از غم و غصه است بدان که اين دست خودم
نيست!


دست خودم نيست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم ميبينم و به ياد تو مي باشم.


دست خودم نيست که دوست دارم هميشه در کنارت باشم ، دستانت را بگيرم ، بر لبانت بوسه بزنم و تو را در آغوش خودم بگيرم!


به خدا دست خودم نيست که هر شب به آسمان نگاه مي اندازم و ستاره اي درخشان را ميبينم و به ياد تو مي افتم!


دست خودم نيست که هر سحرگاه به انتظارت مينشينم تا در آسمان دلم طلوعي دوباره داشته باشي

دلتـــــنـــــگـــــم

نمی دانی چه دلتنگم

 


چه بی تابم

 


چه غمگینم چه تنهایم

 


تو را هر شب صدا کردم

 


نمی بینی نمی خوابم

 



بیا تا باورت گردد

 


که بی تو کمتر از خاکم

 


ولی با تو به افلاکم

 



بیا با آرزوهایم

 

 


بسازم خانه ای در دل

 


سراغم را نمی گیری

 


مگر بیگانه ای با دل؟

گـــــنـــــاهـــــم را بـــــبـــــخـــــش

اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیم

 

 

         و یا از روی خود خواهی فقط خود را پسندیدم

 

 

اگر از دست من در خلوت خود گریه کردی

 

 

         اگر بد کردم و هرگز به روی خود نیاوردی

 

 

گناهم را ببخش

 

 

       اگر تو مهربان بودی ومن نا مهربان

 

 

اگر زخمي چشيدي گاه گاهي از زبان من

 

 

      اگر آزرده خاطر گشتي از لحن بيان من

 

 

گناهم را ببخش

 

 

     اگر برای دیگران بهاری سبز وبرای تو خزان بودم

 

 

گناهم را ببخش

 

 

    پشیمانی که هستی سالها هم آشیان من

 

 

گناهم را ببخش...!

یک سوال از خدا

از: خدا پرسيدم:خدايا چطور مي توان بهتر زندگي کرد؟

 خدا جوب داد:گذشته ات را بدون هيچ تاسفي بپذير،با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس براي آينده آماده شو.ايمان را نگهدار و ترس را به گوشه اي انداز .شک هايت را باور نکن و هيچگاه به باورهايت شک نکن.

زندگي شگفت انگيز است فقط اگربدانيد که چطور زندگي کنيد.

یـــــادمـــــان بـــــاشـــــد

  یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم

گرچه در خود شکستیم صدایی نکنیم

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد

طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم

نگذار غروب این جمعه هم دلتنگت بمانیم

 تو همون حس غریبی که همیشه با منی

تو بهونۀ هر عاشق، واسه زنده بودنی

 

تو امید انتظاری، تو دلای نا امید

مثه دیدن ستاره، تو شبای ناپدید

 

چه غریبونه گذشتن، جمعه های سوت و کور

هنوز اما نرسیدی، ای تجلی ظهور...

 

با تو ام، با تو که گفتی، تکیه گاه عاشقایی

میدونم یه دنیا نوری، ساده ای، بی انتهایی

 

مثه لالایی بارون، تو کویر بی صدایی

تو خود عشقی، میدونم، ناجی فاصله هایی...

 

تو همون حس غریبی، که همیشه با منی

تو بهونۀ هر عاشق، واسه زنده بودنی

 

تو امید انتظاری، تو دلای نا امید

مثه دیدن ستاره، تو شبای ناپدید

 

عمریه دلم گرفته، گله دارم از جدایی

غایب همیشه حاضر، تو کجایی، تو کجایی

 

تـو کجایی ، تــــو کجایی . . .

بـــــی مـــــعـــــرفـــــت

جز با تو دل را عاشق فردي نكردم

با هيچكس غير از تو همدردي نكردم

باچهره گرم و بهارين تو اي گل

چون سيلي باد خزان سردي نكردم

كنج اتاق شعر با يادت نشستم

در كوچه‌هاي هرزه ولگردي نكردم

با آنكه آزردي دلم را و شكستي

آن بي وفائيها كه مي‌كردي نكردم

تندي نمودي و جفا كردي و رفتي

بي‌معرفت! من با تو نامردي نكردم